جدول جو
جدول جو

معنی چراغ زمانه - جستجوی لغت در جدول جو

چراغ زمانه
(چَ / چِ غِ زَ نَ / نِ)
خورشید و آفتاب. چراغ روز. چراغ جهان:
همه شب همی راند خود با گروه
چو خورشید تابان درآمد ز کوه
چراغ زمانه زمین تازه کرد
در و دشت بر دیگر اندازه کرد.
فردوسی.
رجوع به چراغ زمان شود
لغت نامه دهخدا
چراغ زمانه
خورشید و آفتاب، چراغ جهان
تصویری از چراغ زمانه
تصویر چراغ زمانه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ /چِ غِ زَ)
چراغ زمانه. کنایه از خورشید و آفتاب. رجوع به چراغ زمانه شود، مجازاً بمعنی چراغ عمر و چراغ زندگی است.
- تیره گشتن چراغ زمان، کنایه از مردن و فرونشستن چراغ عمر است:
سرانجام مرگ آیدت بی گمان
دگر تیره گردد چراغ زمان.
فردوسی
لغت نامه دهخدا